گفتا

من ساکت بودم و او بدون مقدمه شروع کرد:

- گفتا غمت سر آید
- گفتا اگر برآید
-
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
- گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
- گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
- گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
- گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
- گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
- گفتا خموش حافظ ... !

و من همچنان ساکت.

فکرش رو بکن که مرورگر زندگیت FireFox باشه و نتونی ازش استفاده کنی

25 شهریور :( شیشمین سالروز خاطره تلخی که زندگیم رو عوض کرد.
بد روزی بود؛ اونقدر بد که بعد از شیش سال هنوز بد جوری دلمو میسوزونه :(

فکرش رو بکن آدم تو زندگیش چندتا از اینا:,, داشته باشه که اینجوری "" غیر فعال باشن :(
بد دردیه دیگه

بعد مثلا مرورگر زندگیت FireFox باشه(با همین قوت)، بیان بگن میتونی با Firebug (پارتی به معنای اخص) مشکلت رو با یه کار غیر قانونی(غیر شرعی و غیر عرفی) حل کنی. خیعلی سخته دووم آوردن!

از من به شما نصیحت!

از من به شما نصیحت

لذتی که توی آموزش کدنویسی و برنامه نویسی به آدمهای خوب هست
توی یاد ندادن برای اینکه دست زیاد نشه و خودت پول روی پول جمع کنی نیست.

دیدم که میگم ;)

خوش به حال بچه ها

آدما وقتی بچه ن خیلی زندگیشون با الان ما فرق میکنه

راحت میتونن هر چیزی رو انتخاب کنن یا انتخاب نکنن یا برای خودشون چند تا انتخاب داشته باشن...

دقیقا اینطوری:





و...
هیع :( خوش بحالشون

بسم الله

این همه روزگار گذشت به کد نویسی و برنامه نویسی ِ چه و چه و چه

نمیدونم چی شد که یه دفعه دلم خواست بنویسم برای خودم.

به سبک خودم

حالا اینقدر من من میکنم از خود پسندی نیست... واقعا سبکم جدیده :)

این گوشه سمت چپ هم نوشتم ;) خواستی بخون، نخواستی باز هم بخون :)

اگه خواستی اینجا هم بنویس:

متنها جایی ثبت نمیشه :)